اصولگرایان حامی ولایت

این بلاگ در راستای فرامین حضرت آیت الله خامنه ای و در جهت اصولگرایی می باشد.لطفا با نظرات خود ما را به کمال نزدیکتر کنید

اصولگرایان حامی ولایت

این بلاگ در راستای فرامین حضرت آیت الله خامنه ای و در جهت اصولگرایی می باشد.لطفا با نظرات خود ما را به کمال نزدیکتر کنید

نقد وطن امروز بر بیانیه شماره 9 موسوی؛

  بیانیه یا دیکته؟! 

موسوی به عنوان دولتمردی سنتی که هرگز با الگوهای نوین تاثیرگذاری بر افکار عمومی آشنا نیست، در بیانیه‌اش(؟!) پای همه این روش‌های دیکته شده را امضا کرده است؛ روش‌هایی که در آن القای یأس اجتماعی، هم تاکتیک است، هم استراتژی.

نقد وطن امروز بر بیانیه شماره 9 موسوی؛
بیانیه یا دیکته؟!
 

موسوی به عنوان دولتمردی سنتی که هرگز با الگوهای نوین تاثیرگذاری بر افکار عمومی آشنا نیست، در بیانیه‌اش(؟!) پای همه این روش‌های دیکته شده را امضا کرده است؛ روش‌هایی که در آن القای یأس اجتماعی، هم تاکتیک است، هم استراتژی  

روزنامه وطن امروز در شماره امروز خود در خصوص آخرین بیانیه موسوی و اعلام تشکیل حزبش نوشت: بیانیه‌های این دوره از انتخابات، داستانی شنیدنی دارد. تاکنون هیجان ناشی از سمت و سوی این بیانیه‌ها مانع از آن شده که مردم در پشت صحنه این کاغذ پاره‌ها تامل کنند؛ اما با انتشار خبرهای جدید از تیم‌های حزبی‌ای که ستادهای انتخاباتی رقیب احمدی‌نژاد را اداره می‌کردند، اکنون شناختی تازه درباره گردانندگان و اتاق فرمان بیانیه‌های انتخاباتی به دست آمده است.
به یمن مناظره‌ها و رقابت بازی که 4 نامزد در صفحه تلویزیون داشتند، مردم ایران تصویر روشنی از توانایی‌ها و استعدادهای هر 4 نفر دارند و به قول روزنامه‌نگاران، لحن و ادبیات سیاسی آنها را می‌شناسند. لذا قضاوت روشن درباره اصالت بیانیه نهم میرحسین موسوی و اینکه تا چه میزان و اندازه حاصل فکر و قلم وی است، کار دشواری نیست؛ کافی است با یک بازگشت به شب‌های انتخابات و به خاطر آوردن قدرت کلامی و فکری وی، همه حقایق در این باره آشکار شود. بیانیه‌های هر دو نامزد اصلاح‌طلب – مهدی کروبی و میرحسین موسوی – از این نظر هیچ تناسبی نه با افق فکری آنها و نه با لحن و ادبیات‌شان ندارد. بیانیه نهم نامزد تندروهای اصلاح‌طلب، یک مانیفست حزبی است که اصول و مبانی آن بر مبارزه اپوزیسیونی یک جریان بریده از نظام تاکید دارد؛ به همین دلیل مفاد گوناگون این بیانیه، مفاد آشنایی است که پیش از این در نظریات تئوریسین‌های مشارکت و سازمان مجاهدین خوانده و شنیده شده است. در این باره مصداق‌های روشنی را می‌توان ارائه کرد. موسوی که تاکنون خویش را عنصری غیرحزبی و حتی فراجناحی، معرفی می‌کرد، پای بیانیه‌ای را امضا کرده است که از تاسیس حزب جدید خبر می‌دهد لذا بیانیه بیش از آنکه تداعی کننده خواست سیاسی او باشد، میل شدید احزاب پیرامونش را به ماندن در قدرت و صحنه نشان می‌دهد. «حزب‌سازی برای بازنده انتخابات»، این پیام را برای جامعه دارد که آنها اصل «مبارزه برای کسب و حفظ قدرت» را باور دارند. اکنون با همین دستورالعمل صادره در بیانیه می‌توان تفاوت بارز موسوی «امروز» با موسوی «دیروز» که می‌گفت، من برای دفاع از حقوق مردم به صحنه آمده‌ام را باز شناخت. موسوی در این بیانیه از تصمیم خود به تشکیل حزب و جمعیت خبر داده و یادآور شده است: «گروهی از نخبگان بر سر آنند که گرد هم آیند و جمعیتی تشکیل دهند که اینجانب نیز به این جمع می‌پیوندم». نشانه بارز دیگر این است که فردی که در شعارهایش مدعی قانون و قانونگرایی بود، در بیانیه شماره 9 اما تماما بر مطالبات فراقانونی طایفه اپوزیسیون روشنفکر اصرار دارد. فراز پایانی بیانیه، راهبردی می‌دهد که دستور‌العمل آشنای همه محافل روشنفکری و هواداران انقلاب‌های مخملین است. این رهنمود تشکیلاتی که به وضوح قلم سران مشارکت در آن پیداست، بر مفاد زیر اصرار می‌ورزد:
اصلاح قانون انتخابات ، رعایت اصل 27 قانون اساسی درباره آزادی تجمعات ، آزادی مطبوعات و رفع توقیف از آنها ، فعالیت گسترده سایت‌های خبری مستقل ، ممنوعیت مداخلات در فضای ارتباطی نظیر اینترنت ، برخورداری از کانال‌های مستقل تلویزیونی در خارج و داخل کشور و... .
اگر بیانیه‌های چند سال اخیر گروه‌های روشنفکری ایران یا بیانیه نظریه‌پردازان خارج نشین از حکومت جمهوری اسلامی را در سال‌های گذشته از نظر بگذرانیم، به روشنی مشخص خواهد شد که آنچه به عنوان رهنمود موسوی به هوادارانش آمده، چیزی جز تکرار آن تئوری‌ها نیست. شاهد مثال‌های دیگری را نیز می‌توان از متن بیانیه استخراج کرد که گویای این هستند که موسوی در این بیانیه فقط نقش امضاکننده و تاییدگر را داشته است. از جمله اینکه در همه نقاط این بیانیه از تاکتیک‌های مدرن القای یأس که ژنرال‌های رسانه‌ای از آن بهره می‌گیرند، استفاده شده است. نشان دادن تصویری از کشور که همه مشکلات را مردم در چهره یک فرد یا افراد خاص ببینند، روشی است که به صورت بارز، بازیگران افکار عمومی ایران دنبال می‌کنند. موسوی به عنوان دولتمردی سنتی که هرگز با الگوهای نوین تاثیرگذاری بر افکار عمومی آشنا نیست، در بیانیه‌اش(؟!) پای همه این روش‌های دیکته شده را امضا کرده است؛ روش‌هایی که در آن القای یأس اجتماعی، هم تاکتیک است، هم استراتژی. در این روش‌ها که در شماری از کشورهای دیگر نیز دنبال می‌شود، سعی بر این است که مردم همیشه ناراضی نشان داده شوند؛ حزب مدعی مبارزه نیز نباید خود را شکست خورده نشان دهد. بنابراین، حتی اگر پس از اعلام نتیجه پایانی از سوی داوران نهایی انتخابات 22 خرداد88، تغییری در نظرات موسوی داده نمی‌شود، این خود، بخشی از «مانیفست مبارزه» است که نباید با شکست در این انتخابات، فضا مثبت جلوه داده شود؛ زیرا حیات آنها به زنده نگه داشتن فضای نارضایتی بستگی دارد و لذا تا می‌توانند در کوره اعتراض می‌دمند. در اینجا این عبارت از بیانیه موسوی قابل تامل است: «از بس که خطر عظیم است. اگر آنچه انکارش می‌کنیم واقعا صحت ندارد، چرا به دیگران اجازه اجتماع نمی‌دهیم تا معلوم شود که چقدر اندکند». از نگاه راقم این سطور معضل اصلی رجال سیاسی ما این است که اندیشه و برنامه‌های سیاسی آنها را هسته‌هایی از بازیگران «حرف‌ها» شکل می‌دهند که مقوله‌‌ای به نام منافع ملی یا مبانی نظام مقدس در منظومه ذهنی‌شان جای ندارد. هر دو نامزد اصلاح‌طلب این بار متکی بر لشکری از چهره‌های اپوزیسیونی بودند که در ارتباطی ارگانیک، استراتژی انتخاباتی آنها را شکل دادند و بازی را به این مرحله خطرناک رساندند. برای اثبات این ادعا یک راه ساده وجود دارد؛ کافی است صدا و سیما در برنامه‌ای جداگانه مفاد و محورهای بیانیه‌های موسوی و کروبی را در حضور خود آنها با این نگاه بررسی کند که مطالب این بیانیه‌ها چه اندازه تراوش ذهن خود آنهاست!
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد